چشمای آسمون آبی گرونه مثل دل من که توی زندونه
وقتی که اون می باره روی قلب من دلمم رعد رهایی می زنه قفل قفس رو میشکنه
مروارید چشمای تو به قیمت جون منه اگه از چشمت بیوفته قلبه منو میشکنه امید من تو دست توست با دستات نابودش نکن
قلب منم مثل یه برگه زیره پاهات لهش نکن عروسک خاموش من واسه یه بارم حرف بزن با گفتن یک کلمه مشغ سکوتو خط بزن ساحل امید منو با رفتنت ابری نکن قلب کوچیک شاعرو با سکوتت لهش نکن
گرمی دوزخ چشمای ترو به صد تا دنیا نمیدم
گرمی دستای مهربونت و بهیچ نگاهی نمیدم
ندای قلب کوچیک و گرمت صدای بی صدای قلب منه
چی میشد با منو با هم می موندی
غرل رفتن رو با غریبه نمی خوندی
چی میشه با من میخوندی حالا من خسته ترینم خسته از این بیی همزبونی