*عشق فرا تر از باورها *( دوستت دارم )*

کپی برداری از ابزار و نوشته وب با ذکر نام نویسنده و منبع استخراج مانعی ندارد

*عشق فرا تر از باورها *( دوستت دارم )*

کپی برداری از ابزار و نوشته وب با ذکر نام نویسنده و منبع استخراج مانعی ندارد

لاو اس ام اس

هی اس ام اس برو پیش اونی که میخوام ، اگه کار داشت مزاحمش نشو ، اگه خوابیده بود آروم بوسش ،اگه تورو خوند بگو دوسش دارم

پازل دل کسی را شکستن هنر نیست. اگر با تکه های شکسته دل یه نفر ، پازل بسازی هنره

اگه میدونستی چه قدر دوست دارم هیچ گاه برای آمدنت باران را بهانه نمی کردی ، رنگین کمان من

عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی گم شدن پیدا شدن

عشق یعنی غرق در رویا شدن

عشق یعنی آتشی بر روی آب

عشق یعنی خوش خیالی مثل خواب

عشق یعنی حسرت دیدار تو

عشق یعنی من شوم بیمار تو

بشین جمع و منها کن ببین این چندمین باره که این موقع شب با اسی ام اس هام از خواب مپری

هستی ( اس ام اس من)

هستی آن نیست که در کنار هم باشیم ، هستی آن است که به یاد هم باشیم

زندگی مانند گیتاریست که گاهی نوای غمگین می نوازد و گاهی نوای شادی ، امیدوارم که گیتار زندگیت همیشه بندری بنوازد

میدونی زیبا ترین خط منحنی چیه ؟ لبخندی که بی اراده روی لبهای یک عاشق نقش می بنده تا در نهایت سکوت فریاد بزنه دوستت دارم

مهمترین راز خوشبختی در زندگی این است که فرصتی برای فکر کردن به اینکه خوشبخت هستید یا نه ، نداشته باشید.

میدونی اینا چیه ؟( ) ( ) ( ) این قلب منه که هر روز داره واسه تو تنگتر میشه . دلم واست تنگ میشه 

یه موج غم

یه موج غم نشسته باز تو دریای چشای من بارونیه هوای عشق یه بغضه تو صدای من بذار بمیرم ای خدا طاقت من تموم شده اونی که من می خواستمش نصیب دیگرون شده نذار بیفته باز چشام تو اون چشای سیاهش که دلفریبه واسه من هر لحظه برق نگاهش ای خدا کاری کن که من اونو با یارش نبینم طاقت ندارم می دونی بهش حسادت می کنم سخته برام تحملش اون از کنارم بگذره منو نگاهم نکنه حتی به یادش نیاره اندوه این شکست تلخ هرگز نمی ره از یادم مثل پرنده تو قفس سودی نداره فریادم می خوام برای

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قصد رفتن داری انگار عزیزم خدا به همرات لحظه ی آخر عشقه عشق من فدای چشمات قبل رفتن آخرین بار بوسه می زنم به دستات نمی ره از یادم هرگز تصویر قشنگ اشکات می ری ومی شکنه قلبم تو با این دل بد تا کردی گفتی منتظر نمونم چون دیگه بر نمی گردی عشق که این چیزا حالیش نیست تورو می خوام هر جا باشی من دلم نازکه زود زود تنگ می شه پیشم نباشی می خواستم به یکی دیگه دل بدم تا فراموش شی نتونستم چون تو قلبم نمی گیره جاتو هیچ کی رفتنت بهونه ای بود واسه گریه کردن من انت

: به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد ... عجب از محبت من که در او اثر ندارد ... غلط است هر کی که گفته دل به دل راه دارد ... دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد ...

 

 

 

هرگز برای عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش

. گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند

قسم به اون نگاه مهربونت

قسم به اون نگاه مهربونت من تا ابد تو عاشقی باهاتم تو راه عشق کم نمی آرم هرگز یه عمریه خاطر خواه چشاتم قربون اون چشمای ناز و زیبات که خوابو هر شب از چشام گرفته دل نگرونم بشنوم یه روزی که معشوقم با یه غریبه رفته ازمن رو بر نگردون ای زیبا رو که تو خدامی تو رو می پرستم وقتی کنارمی تو رویای شب جون می گیره با تو دل شکستم اگه یه روز زل نزنی تو چشمام دنیا خراب می شه یه هو رو سرم تا روزی که مال منه نگاهت دل نمی دم به هیچ کسی دلبرم

 

 

 

 

 

 

چشات قشنگه نازنین گریه نکن با اون چشا هیچ کسیو به غیر من نگاه نکن تو رو خدا صدات لطیف دلبرم بشین پیشم بخون برام تنها می شم بدون تو من زنده به عشق شمام شبا همش تو خیالم دست می کشم رو چش تو یک گل سرخ رنگ لبات دل می کنه پیش کش تو به این امید که آرزوم یه شب برآورده بشه تو بشی یک کفتری که به سوی من پر می کشه شبا اتاقمو واست پر از گل یاس می کنم رو شونه های یخ زده م دستاتو احساس می کنم دلم می خواد گیسوهاتو نازو نوازش بکنم گریه نکن چشم عسلی من از تو خواهش می کنم

بعد از تو

 

   (

بعد از تو)                    

  

مرده دیگه در من خورشید شهر نگاهت

                

دلم

چون تک درختی پیر نگاهم مونده به راهت بهم گفته که قهره با من دو چشمات

                

چرا

بیهوده پژمرد قلبم مثل گل تو باغ دستات نگفتی تو که دوستم نداری

               

توی

میخوای تو گلدون قلبم خنجر بکاری آئینه چشمام هنوزم عکس تو پیداست

               

بی

از بس که هر روز هی گریه کردم اشکام یه دریاست تو میمیرم من یه روزی تو شهر غربت

              

دیگه

میرم دوباره من از شهر تو با قلب پر محنت بعد از تو چون همیشه من دلم یه گر آتیشه

             

اما یادت از دل هرگز جدا نمیشود

 

با

                               

دل

نگاهت این روزا داری منو چوب میزنی بزن بزن که داری خوب میزنی بازیگوش من تازگیا بلا شده

                           

تا

آخه میگی چی کار کنم؟ میام به خود بیام از قفسش جدا شده

                        

آخه میگی چی کار کنم؟

thank you

 

.

سپاسگذارم از تو برای اینکه عشقت را به من نشان دادی

Thank you for forgiving me when I did wrong.

سپاسگذارم از تو برای بخشش هایت وقتی اشتباه می کردم

Thank you for giving me a shoulder to lean on.

سپاسگذارم از تو برای شانه هایت که برایم تکیه گاه است

Thank you for making my life easier.

سپاسگذارم از تو برای اینکه زندگی را برایم ساده کردی

Thank you for caring about me.

سپاسگذارم از تو برای اینکه برایم دلواپسی

Thank you for spending time with me.

سپاسگذارم از تو برای اینکه برایم وقت می گذاری

Thank you for always being there when I need you.

سپاسگذارم از تو برای که همیشه جایی هستی که من بهت احتیاج دارم

Thank you for being my friend.

سپاسگذارم از تو که دوستم شدی

Thank You For Everything!

سپاسگذارم از توبرای همه چیز

 

harfe love

بچه

خرج

بهترین

کاش

از

اشک

قلب

هرگز

دوسِت

عشق

خوب

سه

دیروز

آینه

گفتی

قصه

هیچ

عشق

ازم

خدا

تقصیر

دختره

از پسره پرسید من خوشگلم؟ گفت نه .گفت دوستم داری؟گفت نوچ؟ گفت اگه بمیرم برام گریه میکنی؟ گفت اصلا؟دختره چشماش پر از اشک شد. هیچی نگفت:پسره بغلش کرد گفت:تو خوشگل نیستی زیبا ترین هستی.تورودوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو بمیری برات گریه نمیکنم چون من هم میمرم شه از عشق تو مرد و دیگه از دست همه راحت شد... می شه از عشق تو مرد و دیگه از دست تو هم راحت شد... آره از عشق تو دیوونگی هم عالمیه...اگر از عشق می شه قصه نوشت،می شه از عشق تو گفت نمی کنم، همواره به یاد کسانی هستم که دوستشان دارم ولی می توانم ادعا کنم که لحظاتی که به یادشان نیستم نیزدوستشان دارم.

می

ادعا

بعضی

نگاه

بلوتوث

عشق

پیداست

مانند نواختن پیانو است. ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری، سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی هنوز شقایق نشدی ... زندانی زندان دقایق نشدی ... وقتی که مرا از دل خود می رانی ... یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی ... زرد است که لبریز حقایق شده است ...تلخ است که با درد موافق شده است ... شاعر نشدی وگر نه می فهمیدی ... پاییز بهاریست که عاشق شده است
ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزدولی باران نمیداند که من دریایی از دردم به ظاهر گرچه می خندم ولی اندر درونم سخت میگریم قلبت رو روشن کن می خوام تمام وجودمو برات سند کنم . . . . ها ها ها ویروس داشت الان می میری ....!
از آدما مثل کوه می مونن ، هر چی بهشون نزدیک تر بشی ، بیشتر به عظمت و بزرگی شون پی می بری .
پرسید که چرا دیر کرده است ؟ نکند دل دیگری اورا اسیر کرده است ؟ خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تاخیر کرده است گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است خندید به سادگیم آینه و گفت احساس پاک تورا زنجیر کرده است گفتم ار عشق من چنین سخن مگوی گفت : خوابی سالها دیر کرده است در ایینه به خود نگاه میکنم آه عشق او عجیب مرا پیر کرده است راست گفت آیینه که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است که من از طایفه سنگدلانم به خدا نه یا عاشق این هستم و یا عاشق آنم به خدا نه هر جا که تو رفتی و به هر کس که رسیدی گفتی که من از قوم جدایی طلبانم به خدا نه چون اهل سکوتم نه اهل هیاهو تو تشنه تعریفی و من بسته دهانم پنهان شده در زیر سکوتم های دل من همه تقدیم تو باد شور و حال سازم گرمی آوازم شعر عاشق سازم همه تقدیم تو باد وقت ،هیچ چیز را بی جواب نگذار!!! جواب نگاه مهربان را با لبخند جواب دورنگی را با خلوص جواب مسئولیت را با وجدان جواب بی ادب را با سکوت جواب خشم را با صبوری جواب پشتکار را با تشویق جواب کینه را با گذشت جواب گناه را با بخشش جواب دلمرده را با امید جواب منتظر را با نوید کلید شهر قلب است به شرط آن که قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود پرسید: دوستم داری؟ گفتم آره...گفت چقدر؟ گفتم از اینجا تا خدا...اشک تو چشاش جمع شد و گفت: مگه الان نگفتی که خدا از همه چیز به ما نزدیک تره تنها معشوقی است که عاشقانی دارد که هیچ یک از بودن دیگری ناراضی نیست و هیچگاه یکی از آنها معشوقش را تنها برای خود نمی خواهد دلم چیست اگر روی تو زیبا ست حاجت به بیان نیست که از روی تو پیدا ست من تشنه ی یک لحظه تماشای تو هستم افسوس که یک لحظه تماشای تو زیباست.
رویان جهان رحم ندارد دلشان باید از جان گذری تا که شوی عاشقشان روز اول که ز گل سرشت پیکرشان سنگی اندر گلشان بود که آن شد دلشان چیز در زندگی هیچگاه باز نمی‌گردند: زمان، کلمات و موقعیت‌ها سه چیز در زندگی هیچگاه نباید از دست بروند: آرامش، امید و صداقت سه چیز در زندگی هیچگاه قطعی نیستند: رؤیاها، موفقیت و شانس سه چیز در زندگی با ارزش‌ترین‌ها هستند: عشق، اعتماد به نفس و دوستان چه شوقی داشتم برای آنچه امروز در دستان من است !!! و اینک لبریز انتظارم برای فردایی که نمی‌دانم ...
که بودم تا ده که می شمردم فکر می کردم آخر همه چیز دهه .. حالا نمی دونم آخر دوست داشتن چقدره ؟ ولی می خوام بگم دوست دارم قد ده تا بچگی کن ولی اصراف نکن. عاشق شو ولی دیوانگی نکن. اسوده باش ولی بیخیالی نکن . حرف بزن ولی وراجی نکن. دوستت دارم........... ولی پورو نشو بخشش آن است که منتظر تشکر نباشی . بهترین عادت آن است که در سلام پیش دستی کنی . بهترین خصلت آن است که هیچ کس را نرنجانی . بهترین خداحافظی آن است که حتما سلامی در پی داشته باشد . بهترین قدردانی آن است که در عمل باشد نه بر زبان الان آغوش گرمت سر پناه خستگیم بود دو تا چشمات پر از اندوه واسه دل شکستگیم بود آرزوم اینه که دستام توی دستای تو باشه تنگی این دل عاشق با نوازش تو واشه واسه چی خدا نخواسته من کنار تو باشم قول می دم با داشتن تو هیچ غمی نداشته باشم خدا خواستم من از خدا خواستم، نغمه های عشق مرا به گوشت برساند تا لبخند مرا هرگز فراموش نکنی و ببینی که سایه ام به دنبالت است تا هرگز نپنداری تنهایی. ولی اکنون تو رفته ای ، من هم خواهم رفت فرق رفتن تو با من این است که من شاهد رفتن تو هستم زیبا ترین شعر و بیتاب ترین عشق گدازانترین "ایمان" داغترین اشتیاق تبدارترین احساس خالص ترین" گفتن"و لطیف ترین" دوست داشتن" است من میگوید که دیگر دوستم نداری زمانی که با تو بودن تپشی فرح انگیز در قلب من ایجاد میکرد.و حال با تو بودن تپشی نا مطبوع قلب مرا فرا میگیرد زیرا تشویش شنیدن کلام دیگر دوستت ندارم به لرزه دچارش میسازد. زمانی هر تپش قلبم سخنی می گفت می گفت دوستم دارد من نیز دوستش دارم.اما حالا میگوید دوستم ندارد .آخر چرا؟ برای عاشق شدن ، به دنبال بهار و باران و بابونه نباش. گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای میرسی که ماه را بر لبانت مینشاند داشتم ولی هرگز نگفتم نگفتــم تـا ز چشــــم تـو نیفتـم نگفـتـم تــا نــدونی عاشـــقم مــن نـدونی بعــدِ تــو از پـا می افتـم خیــال کـردم اگـــه روزی بـــدونی می ری شعر جدایی رو می خـونی می ری تنها میشم با بغض و گـریه تــوی شهــــر و دیـــار بی نشــونی خاطره ای است که زمان را توان نابودی آن نیست. نوایی است روح پرور. شاد و خوش آهنگ. نوایی که ترنم آن احساس است.

اسمان دیده ی تو

امشب از آسمان دیده ی تو  روی شعرم ستاره می بارد

                                             

در زمستان در شب کاغذ ها     پنجه هایم جرقه می کارد

                                             

شعر دیوانه ی تب آلودم     شرمگین از شیار خواهش ها

                                             

پیکرش را دوباره می سوزد         عطش جاودان آتش ها

                                             

آری آغاز دوست داشتن است         گرچه پایان راه نا پیداست

                                            

من به پایان دگر نیندیشم                که همین دوست داشتن زیباست

                                            

 

                                            

آنچه از شب بجای می ماند     عطر خواب آور گل یاس است

                                            

دانی از زندگی چه می خواهم     من تو باشم  تــو .. پای .. تا سر تو

                                            

زندگی که هزار باره بود           بار دیگر تــو . . . بار دیگر تو 

بس که لبریزم از تو می خواهم                    بروم در میان صحراها

                                             

سر بسایم به سنگ کوهستان         تن بکوبم به موج دریاها 

آری آغاز دوست داشتن است            گرچه پایان راه نا پیداست

                                            

من به پایان دگر نیندیشم        که همین دوست داشتن زیباست

                                            

 

من

زیباترین

در

واسه

هر

میگن

اگر

چه

دوباره

گل

اگه

مداد

ثمره

ما خط و نشون نکش دوباره بودن و نبودنت فرقی نداره برو هر جا که میخوای هر جای دنیا بذار تنها بمونم تنهای تنها نگو باز میرم و پیشت نمیمونم دیگه آب از سر ما گذشته جونم تو که از اولشم با ما نبودی روز و شب هیدل عاشقو سوزوندی چند مال من نشدی ولی ازت خیلی چیزا یاد گرفتم. یاد گرفتم به خاطر کسی که دوسش دارم باید دروغ بگم. یاد گرفتم هیچ وقت هیچ کس ارزش شکستن غرورمو نداره. یاد گرفتم تو زندگیم به اون که بفهمم چقدر دوسم داره هر روز دلشو به بهونه ای بشکنم. یاد گرفتم گریه های هیچ کس رو باور نکنم. یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم. یاد گرفتم هر روز دم از عاشقی بزنم ولی خودم عاشق نباشم اگر کسی را دوست داشته باشی نمی توانی توی چشماش زل بزنی نمی تونی دوریش و تحمل کنی نمی تونی بهش بگی که چقدر اونو می خوای نمی تونی بهش بگی که چقدر بهش نیاز داری نمی تونی بهش بگی چقدر به اون نیاز داری واسه همین عاشقا دیوونه میشن روزی دشمن پیدا کردی، بدان در رسیدن به هدفت موفق بودی! اگر روزی تهدیدت کردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست! اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد قدر دوست داشتم تمام دلتنگی های این روز ها را با کسی تقسیم می کردم و یا کسی بود برای گوش دادن و درد دل کردن، بماند که آنقدر فاصله زیاد شده که هر چه فریاد می زنم گویا صدایم را نه تو می شنوی نه هیچ کس خزون اومد نم نم بارون میزنه تو صورتم بوی خاک و نم کوچه می گه هنوز دیوونتم رعد وبرق فهمیده انگار زندگیم شده غم انگیز دستای کی و گرفتی زیر بارونای پاییز؟ گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من خوشگل تر است..." به پروانه گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من زیبا تر است..." به شمع گفتم: "عشق چیست؟" گفت: "از من سوزان تر است..." به عشق گفتم: "آخر تو چیستی؟" گفت: "نگاهی بیش نیستم کسی دیوونت بود ، بازیش نده اگه عاشقت بود ، دوستش داشته باش اگه دوست داشت ، بهش علاقه نشون بده اگه بهت علاقه داشت ، فقط بهش لبخند بزن اینطوری همیشه یه پله ازش عقبتری اگه یه روزی خسته بشه و یه پله بیادعقب تازه میشه مثل تو رنگی ها مشغول بودند...به جز مداد سفید...هیچ کسی به او کار نمی داد...همه می گفتند:تو به هیچ دردی نمی خوری...یک شب که مداد رنگی ها...توی سیاهی کاغذ گم شده بودند...مداد سفید تا صبح کار کرد...ماه کشید...مهتاب کشید...و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچک و کوچک تر شد...صبح توی جعبه ی مداد رنگی...جای خالی او...با هیچ رنگی پر نشد عمر آدمی یک نفس است و آن نفس از برای یک همنفس است گر نفسی با نفسی هم نفس است آن یک نفس از برای عمری بس است

تصویری که در زندگانیم دیدم نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود زیباترین سخنی که شنیدم سکوت دوست داشتنی تو بود زیباترین احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود زیباترین انتظار زندگیم حسرت دیدار تو بود زیباترین لحظه زندگیم لحظه با تو بودن بود این شب مهتابی که می دانم دلتنگ عطر بارانی , اشکهایم را تقدیم قلب دریاییت می کنم اما نه . . . می دانم دوست نداری اشکی از چشمانم جاری شود پس با صدایی که از اعماق وجودم بیرون می آید فریاد می زنم از صمیم قلبی که به راهت باختم دوستت دارم.
پر بغضم ،پر بارون، پر از توشه ی دردم، توی دفتر چه ی شعرم، دنبال چشات میگردم، من مسافرم تو جاده ، باید از تن تو رد شم ، اون قدر گمت کنم تا، جای پا هاتو بلد شم ، هنوزم در انتظارم ، هنوزم یه بی قرارم ، مثل ابری که اسیره ، از غم چشات میبارم، تو غزل غزل ترانه ، توی فصل نا امیدی ، تو شب سرد شکستن ، تو به داد من رسیدی از ان ابتدای آشنایی....شدم جادوی موج چشمهایت تو رفتی و گذشتی مثل باران.....ومن دستی تکان دادم برایت تو یادت نیست آنجا اولش بود......همان جایی که با هم دست دادیم همان لحظه سپردم هستیم را.......به شهر بی قرار دست هایت تو رفتی باز هم مثل همیشه........من و یاد تو با هم گریه کردیم تو ناچاری برای رفتن و من........همیشه تشنه ی شهد صدایت شب و مهتاب واشک و یاس و گلدان........همه با هم سلامت میرسانند هوای آسمان دیده ابری ست.......

                                            

                                            

از سیاهی چرا هراسیدن          شب پر از قطره های الماس است